وقتی که گریه کردم گفتن بچه است

وقتی که خندیدم گفتن دیونه است

وقتی که جدی بودیم گفتن مغروره

وقتی که شوخی کردم گفتن سنگین باش

وقتی که حرف زدم گفتن پر حرفه

وقتی که ساکت شدم گفتن عاشقه

.

.

.

.

.

.

.

یاد گرفتم که خودم باشم، مردم هرچی می خواهند بگن

نظرات 4 + ارسال نظر
حامد پنج‌شنبه 15 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:05 ب.ظ http://bibahar.blogsky.com

چندین سال پیش این نوشته رو جایی خونده بودم. مردم بیکارن. چون بیکارن پشت سر آدم همش حرف در میارن. کور بشه چشم حسود.

سمانه اسحاقی)مسافر باران( جمعه 16 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:22 ق.ظ http://samaram.blogsky.com

...سلام و سپاس.
زیباست پر کردن لحظه های تنهائی با گفتن از عشق... البته با همین محتوا...
به نظر میرسد در شروع وبلاگ نویسی هستید. ضمن آرزوی توفیق پیشنهاد میدهم پر باری وبلاگ را به همین سبک ادامه داده و در گزینش متون به همین زیبائی عمل کنید.
مسرورم از آشنائیتان
یا علی

ساینا جمعه 16 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:03 ب.ظ http://chakavaketanha.blogsky.com

سلام دوست خوبم .جای تبریک و تحسین داره که نوشته های به این زیبایی مینویسید .من که مشتری همیشگی وبلاگت شدم (لبخند )خوب منم با یه دست نوشته از سری دست نوشته های خودم آپم خوشحال میشم بیای و بخوانی .پاینده باشی
راستی فضای وبلاگ عوض شده..... قالب جدید مبارک

ساینا یکشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 12:29 ق.ظ http://chakavaketanha.blogsky.com

سلام دوست من ....گاهی که آسمون دلت ابریه به همه چیز بد بین میشی حتی به ستاره هایی که تو اونها را سمبل صداقت میدونی... نمیدونم احساس دوگانه ای است .... گاهی هم میشه نگاه یه ستاره را ترحم انگیز دید گاهی هم زیبا... دوست داشتنی در عین حال دلسوز ....بازم بیا سراغم که خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد